فردریک تیلور بنیانگذار مدیریت علمی تیلور ( پدر علم مدیریت ) بر این باور بود که در حال متحول کردن صنعت و مدیریت است اما کارگران او نظر دیگری داشتند و با بیان این جمله که “روزی جنازه تیلور در مسیر کارخانه تا کارگاه پیدا خواهد شد”، به نوعی نارضایتی و انزجار خود را نسبت به او اعلام کرده بودند.

امروزه با توجه به رشد روش های مدیریتی، مدیریت علمی تیلور جز واژه هایی است که در مدیریت بار منفی زیادی دارد. اگر در سازمانی شنیدید که مدیری نگاه تیلوریستی دارد معمولا در آن سازمان رفتارهایی خشک و سرسختانه، بهره کشی از کارمندان و نگرش مکانیکی به آنها رواج دارد.

ما در این مقاله در مورد نظریه مدیریت علمی تیلور، معایب نظریه تیلوری، نظریه تیلور در مورد انگیزش کارکنان و شعار مدیریت علمی و تعریف مدیریت علمی اطلاعات کاملی ارائه می‌دهیم. اگر می‌خواهید بدانید که آیا در سازمان خود به نگاه تیلوریستی محکوم هستید یا خیر! حتما با ما همراه باشید.

آشنایی با فردریک تیلور، پدر مدیریت علمی

فردریک وینسلو تیلور (۱۹۱۵-۱۸۵۶) شخصی که یکی از بنیان های مدیریتی در دنیا را ایجاد کرده است، در زندگی شخصی خود و در شروع مسیر تحصیلی و کاری، سرگذشت جالبی دارد. پدر و مادر او اصرار زیادی داشتند که فردریک در رشته ی حقوق تحصیل کند و حتی او را در کلاس های تخصصی این رشته نیز ثبت نام کردند.

پس از مدتی سردردهای فردریک باعث شدند تا او این مسیر را رها کند و به رشته مورد علاقه خود یعنی مهندسی مکانیک بپردازد. تیلور در سن ۱۸ سالگی کار خود را در یک کارخانه ذوب آهن قراضه شروع کرد. ابتدا به عنوان کارگر ساده و سپس به دلیل شایستگی هایش به سمت سرپرستی و در نهایت به رده های بالای مدیریت کارخانه ارتقاء یافت. مهمترین ویژگی او مطالعه برای بهتر شدن و بالا بردن کیفیت کارش بود.

نظریه مدیریت علمی چیست

«از کوچه‌های خلوت به منزل نرو. این مسیر برای تو ایمن نیست.» این هشدار مکرر دوستان فردریک تیلور به او بود. کارگران تحت مدیریت تیلور نارضایتی خود را بارها با لحن تندی ابراز کرده و او را تهدید کرده بودند. با این حال، تیلور همچنان بر اعتقادش پافشاری می‌کرد که در حال دگرگون ساختن صنعت آمریکا و علم مدیریت است.

سایهٔ سنگین تهدید و بدبینی هیچ‌گاه از زندگی تیلور کنار نرفت. حتی امروز نیز، تیلوریسم معنایی منفی به خود اختصاص داده است. زمانی که می‌خواهند به توصیف یک مدیر بی‌رحم بپردازند که انسانی نیست، بهره‌کش و استثمارگر به شمار می‌آید، با رویکردی سخت‌گیرانه عمل می‌کند و افراد را همچون روبات می‌بیند و به‌عبارتی، از درک مدیریت انسانی عاجز است – و در عین حال می‌خواهند لحنی علمی را حفظ کرده و به‌طور مستقیم توهین نکنند – می‌گویند: «فلانی دارای نگاهی تیلوریستی است.» یا این‌که «فلانی درک نمی‌کند که نمی‌توان با تیلوریسم به مدیریت کار پرداخت.»

اما آیا واقعاً تیلور چنین شخصیتی داشت؟ آیا اصول مدیریت او به منظور سوءاستفاده از نیروی کار شکل گرفته بودند؟ تیلور چگونه به تعریف مدیریت می‌پرداخت؟ در این جلسه به بررسی این موضوع خواهیم پرداخت. خواهیم کاوش کرد که فردریک تیلور، که به عنوان بنیان‌گذار مدیریت علمی شناخته می‌شود، چه کسی بود، اهدافش چه بود و نظریه‌های او چه نوع دنیایی را می‌خواست به وجود آورد.

مدیریت علمی یک نظریه پایه در حوزه مدیریت به شمار می‌آید که با هدف تحلیل و بهینه‌سازی فرآیندهای کاری توسط فردریک تیلور ارائه گردید. این رویکرد یکی از سه نظریه کلیدی در دسته‌بندی تئوری‌های کلاسیک مدیریت محسوب می‌شود.

مدیریت علمی از اواخر قرن چهاردهم هجری شمسی و در همزمانی با اواخر قرن نوزدهم میلادی، گروهی از افراد به دنبال آن بوده‌اند که اصول مدیریت را با استفاده از روش‌های مهندسی به شیوه‌ای علمی‌تر طراحی کنند. این تلاش‌ها بیشتر بر بهینه‌سازی عملکرد کارکنان متمرکز شده است. در واقع، کاوش برای یافتن روش‌های مؤثر و کارآمد در سازمان‌ها، منجر به شکل‌گیری مکتب کلاسیک در مدیریت شد که فردریک وینسلو تیلور آن را به تدوین رساند. این مکتب بر مبنای تقسیم کار و تخصص و با در نظر گرفتن سلسله‌مراتب اداری تأکید دارد. تیلور مدیریت علمی را بر اساس چهار اصل معرفی کرده است.

تیلور بر این باور بود که شیوه‌های مدیریت علمی باید جایگزین روش‌های تجربی و آزمون و خطا شوند. او به بررسی‌های حرکت‌شناسی و زمان‌سنجی توجه ویژه‌ای داشت و تلاش کرد تا استانداردهایی برای فرآیند تولید ایجاد کند. از نظر او، انتخاب کارکنان باید بر اساس مهارت‌های لازم برای انجام مؤثر و کارآمد وظایف صورت گیرد. علاوه بر این، او به تهیه برنامه‌های آموزشی برای تربیت کارگران نیز اهمیت می‌داد. در نهایت، تیلور تاکید داشت که مسئولیت‌ها و کارها باید به طور عادلانه بین مدیران و کارکنان توزیع شود.

تاریخچه پیدایش مدیریت علمی

فردریک تیلور، پدر مدیریت علمی

در سن ۱۸ سالگی، تیلور فعالیت حرفه‌ای خود را در یک کارخانه ذوب آهن قراضه آغاز کرد. او ابتدا به عنوان کارگر ساده مشغول به کار شد و به تدریج به دلیل توانایی‌هایش به مقام‌های بالاتر سرپرستی و مدیریت کارخانه دست یافت. یکی از برجسته‌ترین ویژگی‌های او، تمایل به یادگیری و بهبود مهارت‌هایش بود. تیلور که مهندس مکانیک بود (و در ادامه تحصیلات خود را به صورت شبانه ادامه داد تا مدرک مهندسی مکانیک را کسب کند)، با اتکا به تجربیاتش در صنعت فولاد، تحقیقاتی در زمینه “اصول مدیریت و بهینه‌سازی روش‌های کار” انجام داد.

نمادی از دوران مدیریت علمی

در دهه ۱۸۸۰ میلادی، فردریک تیلور پژوهش‌های خود را در زمینه زمان‌سنجی و حرکت‌سنجی آغاز کرد تا بتواند واحدهای مستقل نیروی کار تخصصی را تعریف و بهینه‌سازی کند. پیش از تیلور، کارها معمولاً به‌صورت تجربی انجام می‌شد و فاقد استانداردهای علمی، برنامه‌ریزی مدیریتی و روش‌های تحلیلی بودند. هدف تیلور این بود که این وضعیت را به سمت شرایطی تغییر دهد که مدیریت به‌عنوان یک فعالیت علمی شناخته شود، نه یک کار تصادفی. تیلور به‌عنوان بنیان‌گذار مدیریت علمی و مکتب تیلوریسم شناخته می‌شود. او در سال ۱۹۱۱ کتاب “اصول مدیریت علمی” را منتشر کرد و در آن تأکید نمود که هدف اصلی مدیریت باید حداکثر کردن منافع برای کارفرما و کارکنان باشد.

زندگینامه فردریک تیلور

فردریک وینسلو تیلور در سال ۱۸۵۶ میلادی به دنیا آمد و در سال ۱۹۱۵، در دوران جنگ جهانی اول، چشم از جهان فروبست.

والدین او آرزو داشتند که فرزندشان به وکالت بپردازد و برای تحقق این هدف تلاش زیادی کردند. آن‌ها حتی فردریک را در دوره‌های آماده‌سازی برای ورود به رشتهٔ حقوق دانشگاه هاروارد ثبت‌نام کردند. اما به خوش‌شانسی، این تلاش‌ها به نتیجه نرسید و همین موضوع موجب تغییرات چشمگیری در مدیریت شد که امروزه آن را مکتب تیلوریسم می‌نامیم.

دلیل ترک تحصیل تیلور در رشتهٔ حقوق، سردردهای طاقت‌فرسا بود. به نظر می‌رسید که دروس و محیط این رشته برای او مناسب نیست و بهتر است به دنبال یک مسیر شغلی دیگر برود.

این میگرن‌ها به قدری در تاریخ مدیریت تأثیرگذار بوده‌اند که بسیاری از نویسندگان بیوگرافی تیلور به عنوان یک واقعه کلیدی، فصلی را به آن اختصاص داده و به بررسی علل آن پرداخته‌اند. برخی معتقدند که تیلور دچار آستیگماتیسم بوده، در حالی که دیگران گمان می‌زنند او از اختلال عصبی رنج می‌برده است . برای هر دو فرضیه، شواهدی موجود است؛ از جمله اینکه او از سنین کودکی عینک می‌زده و همچنین، در مورد داد و فریادها و رفتارهای پرخاشگرانه‌اش در محیط کار بارها صحبت شده است.

در نهایت، تیلور تصمیم گرفت به سمت مهندسی مکانیک برود و به گفته خودش، تلاش نمود تا صنعت ایالات متحده را دگرگون سازد.

تیلور در ابتدا مدتی را در یک کارگاه هیدرولیک سپری کرد و سپس به کارخانه‌های فولاد میدوِیل پیوست، جایی که به عنوان سرپرست کارگاه تراشکاری مشغول به فعالیت شد. خانواده‌اش رابطه نزدیکی با مالکان میدوِیل داشتند و این ارتباط به او این امکان را داد که بدون نگرانی از جلب رضایت کارگران، با خیالی آسوده قواعد سخت‌گیرانه‌ای برای آن‌ها وضع کند و استانداردهای عملکردشان را ارتقا بخشد. آنچه در ادامه خواهیم دید به شکل‌گیری تیلوریسم و نظریه مدیریت علمی منجر گردید.

شناخت اولیه مکتب مدیریت علمی

مدیریت در عمل قدمتی به اندازه تاریخ بشریت دارد ولی آنچه امروز به عنوان علم مدیریت شناخته می شود پس از “انقلاب صنعتی” و استفاده از ماشین در عملیات تولید و به تبع آن بروز تغییرات عمده در نظام تولیدی، اقتصادی و تکنولوژیک توسط فردی به نام “ فردریک وینسلو تیلور ” مطرح شده است.

وقتی که در رابطه با شیوه و اصول مدیریت علمی تیلور صحبت می‌شود، بسیاری از افکار به سمت مدیریتی خشک و مستبد می‌رود که رفتار کاملا خشکی با مسائل و کارمندان دارد.

اگر به اصول مدیریت تیلور نگاهی بیاندازیم متوجه می‌شویم که او همواره بر منظم بودن مسائل و شرایط تاکید زیادی داشت و برای او سلسله مراتب مدیریت انجام کارها و همچنین وظیفه شناسی از موارد بسیار مهم به حساب می‌آمدند.

اصول مدیریت علمی تیلور

 

در دیدگاه مدیریتی و عملکردی فردریک تیلور، همان طور که یک جراح در طول عمل جراحی دست به نوآوری نمی‌زند، کارگران و عوامل اجرایی نیز نباید این کار را بکنند و تغییر در روند انجام کارها باید توسط یک فرد یا گروه متخصص و بر مبنای اصول علمی انجام شود. در رابطه با تعریف نوآوری اینجا بیشتر بخوانید.

 

دوره جامع آموزش مدیریت کاربردی

 

تیلور معتقد بود که با انجام دادن این اصول می‌تواند بازدهی کارگران را بالا ببرد و به نوعی تولید را افزایش دهد. اعتقادی که چندان هم بیراه نبود و بسیاری معتقدند که فردریک تیلور توانسته این کار را انجام دهد و به همین دلیل است که به عنوان پدر علم مدیریت شناخته می‌شود.

تیلور بر این عقیده بود که کارگران صرفا باید به انجام کارهای اصلی بپردازند و از انجام کارهای فرعی اجتناب کنند. به عنوان مثال: اگر کارگری در حالت عادی در هر روز ۲۰ جعبه جابه جا می‌کند با استفاده از این نظریه می‌توان کارایی آن را افزایش داد به گونه‌ای که فرصت‌های استراحت کارگر حذف شود و صرفاً در ساعت کار با اعمال ابزارهای مختلف به کارگر فشار آورد تا افزایش کارایی داشته باشد.

[message_box text_color=”light” padding=”0″] [ux_text text_color=”rgb(148, 32, 115)”]


به گفته تیلور، “مدیریت علمی هنری است که دقیقاً بدانید که شما می‌خواهید مردانتان چه کاری انجام دهند و ببینید که آن‌ها این کار را به بهترین و ارزانترین روش ممکن انجام می‌دهند.”

[/ux_text] [/message_box]

 

روند شکل گیری نظریه تیلور در مدیریت

تیلور مهندس مکانیک بود و با استفاده از تجربیات خود در صنایع فولادسازی، مطالعاتی در زمینه “اصول مدیریت و مطالعه روش کار” انجام داد. تا قبل از تیلور کارها براساس حسابهای سرانگشتی انجام می‌شد و از استانداردهای علمی، برنامه‌ریزی مدیریتی و رویه‌های تحلیل خبری نبود. هدف تیلور تغییر این وضعیت به شرایطی بود که نشان دهد مدیریت فعالیتی علمی است نه یک کار اتفاقی.

در دهه ۱۸۸۰ میلادی فردریک تیلور مطالعات خود را در زمینه زمان سنجی و حرکت سنجی، به مثابه راهی برای تعریف و بهینه سازی “واحدهای مستقل نیروی کار تخصصی” آغاز کرد.

 

نظریه تیلور در مدیریت

او”حرکاتِ بدن کارگر”را برای انجام کار و “زمان انجام همان کار ” را بررسی می‌کرد تا بتواند زمانی استاندارد را برای انجام کارها تعیین کند و براساس آن، زمانی که هر کارگر برای انجام کار مشخصی صرف کرده را تشخیص دهد. سپس تلاش می‌کرد تا تناسبی با زمان ممکن برای انجام آن کار داشته است. این تفکر بعدها مبنایی برای سیستم پاداش و تنبیه گردید.

از تیلور با عنوان “پدر مدیریت علمی” و موسس مکتب تیلوریسم یاد می‌شود. او در سال ۱۹۱۱ میلادی کتاب اصول مدیریت علمی را منتشر ساخت و در آن یادآور شد که: “بهتر است هدف اصلی مدیریت، حداکثر کردن منافع کارفرما و کارمند باشد.”

 

[message_box text_color=”light” padding=”0″] [ux_text text_color=”rgb(148, 32, 115)”]


تیلور باور داشت که می توان با استفاده از روش های علمی میزان تولید را افزایش داد.

[/ux_text] [/message_box]

اصول مدیریت علمی تیلور چیست؟

در هنگام مطالعه و یادگیری نظریه مدیریت تیلور، با چهار اصل اساسی تیلور مواجه می‌شوید که می‌توان آن‌ها را پایه های اصلی این نظریه و به نوعی ویژگی های بارز مدیریت علمی تیلور دانست. اولین کتاب تیلور در سال ۱۹۱۱ تحت عنوان اصول مدیریت علمی انتشار یافت و در سال ۱۹۱۲ کتاب دوم خود تحت عنوان مدیریت کارگاه را منتشر نمود. وی در این کتابها فلسفه خود را در چهار اصل اساسی زیر مطرح نمود:

  1. مدیریت بر مبنای علم
  2. انتخاب کارمند بر مبنای علم
  3. آموزش و تربیت کارمند بر مبنای علم
  4. روابط نزدیک و دوستانه با با کارمندان

 

پیج اینستاگرام دکامی

 

همانطور که گفته بودیم و در این اصول نیز مشاهده می‌کنید، فردریک تیلور اعتقاد زیادی بر علمی بودن مدیریت دارد. در ادامه هرکدام از این ۴ اصل را توضیح خواهیم داد تا تسلط بیشتری بر مفهوم و شیوه ی اجرای آن ها نیز داشته باشید.

مدیریت بر مبنای علم

با توجه به قوائد و اصول تیلور، باید روش های علمی را جایگزین روش آزمون و خطا کنیم. از نظر فردریک تیلور باید بهترین روش انجام کارها از نظر علمی بررسی و انتخاب شود و در نهایت به شکل یک دستور العمل در اختیار کارمندان قرار بگیرد و آن‌ها نیز طبق آن روش به انجام دادن کار مشغول شوند. بررسی علمی روش انجام کار شامل زمان سنجی، حرکت سنجی و بررسی استاندارهای لازم برای انجام آن کار می‌شود.

انتخاب کارمند بر مبنای علم

برای انتخاب کارمند نیز می بایست از علم استفاده کرد. این نظر و عقیده ی تیلور برای استخدام کارمندان بوده است چرا که با بررسی علم و دانش و مهارت افراد می‌توان میزان شایستگی آن‌ها برای فعالیت در یک جایگاه شغلی را تعیین کرد.

آموزش و تربیت کارمند بر مبنای علم

برای بهتر کردن کیفیت کاری کارمندان می‌توان به آن‌ها آموزش‌هایی درست و علمی داد تا علاوه بر استفاده از بهترین روش های انجام کارها، بتوانند سرعت و کیفیت بالایی در انجام امور داشته باشند.

روابط نزدیک و دوستانه با کارمندان

زمانی که بین کارفرما و کارمندان روابط خوب و دوستانه ای شکل بگیرد، میزان بازدهی افراد بیشتر خواهد شد چرا که یک روحیه ی همکاری و همدلی ایجاد می‌شود و همین موضوع می‌تواند یک اهرم برای بهتر کار کردن کارمندان شود. این مورد به نوعی می‌تواند یک احساس وظیفه شناسی مطلوب را به کارمندان بدهد و منجر به احساس تعلق دو طرفه ای شود که از هر نظر می‌تواند یک اتفاق خوب به حساب بیاید.

[message_box bg_color=”rgb(234, 234, 234)” text_color=”light” padding=”25″] [ux_text text_color=”rgb(148, 32, 115)”]

حتما بخوانید: بهترین کتاب های مذاکره [/ux_text] [/message_box] 

روش های اجرای نظریه تیلوری

  1. زمان سنجی با استفاده از روشها و ابزارهای مناسب به منظور صرفه جویی در زمان انجام کار
  2. اعمال سرپرستی چند جانبه (بر اساس تخصص) به جای روش سنتی سرپرستی فردی
  3. استاندارد کردن کلیه وسایل و ابزار کار و اعمال و حرکات کارکنان در انجام کار
  4. اختصاص دادن یک واحد سازمانی برای برنامه ریزی
  5. کاربرد اصل استثناء در مدیریت (که به موجب آن کارکنانی که بیشتر از استاندارد تعیین شده برای تولید بازده داشته باشند، دستمزد تشویقی دریافت و کسانی که تولیدشان ازاستاندارد مزبور کمتر باشد دستمزد کمتری دریافت می کنند)
  6. استفاده از دستور العمل و شرح وظایف برای انجام کار و تدابیر تشویقی برای انجام درست وظایف
  7. به کار گرفت نظام نرخ دستمزد متفاوت (پرداخت دستمزد بر مبنای قطعه یا پیمانکاری)
  8. استفاده از سیستمهای راهنما برای طبقه بندی کردن محصولات تولیدی و ابزارهای به کار رفته در تولید
  9. استفاده از یک نظام کار ساده و تکراری
  10. به کار گرفتن روش حسابداری بهای تمام شده

اولین مطالعه او در حمل آهن قراضه ها از انبار به کوره ذوب انجام شد. او با استفاده از روش تقسیم کار و مطالعه علمی توانست میزان حمل آهن را به ازاء هر کارگر از ۱۲٫۵ تن به ۴۷٫۵ تن افزایش دهد.

 

[message_box bg_color=”rgb(234, 234, 234)” text_color=”light” padding=”25″] [ux_text text_color=”rgb(148, 32, 115)”]

حتما بخوانید: شیوه های مدیریت  [/ux_text] [/message_box] 

 

نظریه تیلور در مورد انگیزش کارکنان

نام فردریک تیلور و مکتب مدیریت علمی با انگیزش سنتی (مبتنی بر انگیزش مالی) همراه است. طبق نظریه تیلور کارگران ذاتا تنبل هستند و تنها به وسیله عوامل اقتصادی می‌توان آن‌ها را وادار به تحرک و کار بیشتر کرد.

 

نظریه تیلور در مورد انگیزش کارکنان

وی معتقد بود باید بر اساس مهارت بیشتر و تولید کارایی بیشتر به کارگران پاداش مادی پرداخت شود. از دید او یکی از جنبه‌های مهم کار مدیر این است که اطمینان حاصل کند انجام وظایف تکراری و ملال آور با بیشترین بازدهی همراه باشد و با پرداخت پاداش مالی به کارکنان انگیزه دهد.

 

[message_box bg_color=”rgb(234, 234, 234)” text_color=”light” padding=”25″] [ux_text text_color=”rgb(148, 32, 115)”]

حتما بخوانید: swot چیست [/ux_text] [/message_box] 

معایب مدیریت علمی تیلور

اگر بخواهیم از دیدگاه کارفرما به نظریه تیلور نگاه کنیم، گران بودن این شیوه ی مدیریتی، مصرف زمان زیاد برای مطالعه و استانداردسازی از معایب و نقاط ضعف آن به حساب می‌آید و به همین دلیل است که تعداد زیادی از مدیران کسب و کارها نمی‌خواهند و یا نمی‌توانند این شیوه را انتخاب کنند.

اگر از دیدگاه کارمندان و کارگران بخواهیم به این شیوه مدیریتی نگاه کنیم، با معایب بیشتری مواجه خواهیم شد. در زیر به تعدادی از این معایب اشاره خواهیم کرد:

معایب مدیریت علمی تیلور

  1. سوء استفاده از کارگران
    در این روش به دلیل آن که حجم تولید و در نتیجه سود بسیار بالا می رود، کارگران احساس می‌کنند که از آن‌ها نوعی سوء استفاده شده است. این دیدگاه زمانی پررنگ تر می‌شود که دستمزد کارگران در مقایسه با سود آن کسب و کار، افزایش کمتری پیدا می‌کند.
  2. اهرم فشاری به نام زمان!
    از آن جایی که در این نظریه، روش های مشخص و علمی برای انجام کارها در نظر گرفته شده است، هر کار در زمان خاصی هم باید انجام شود و گاهی اوقات برای انجام شدن کار در زمان مشخص، به کارگران و کارمندان فشار وارد می‌شود و همین امر منجر به نارضایتی آن ها می‌شود.
  3. خسته کننده بودن
    از آن جایی که روش و اصول انجام کارها از پیش تعیین شده است، خلاقیت کارمندان در این شیوه تا حدی سرکوب می‌شود و شرایط کاری را برای آن‌ها خسته کننده خواهد کرد.
  4. ضعیف شدن اتحادیه های کارگری
    با توجه به از پیش تعیین شده بودن همه چیز، جایی برای ارائه پیشنهادات از سوی اتحادیه ها و همچنین انحام شدن معاملات برای آن‌ها نخواهد بود و این موضوع باعث تضعیف آن‌ها خواهد شد و از دیگر عواقب آن می‌توان به ایجاد شکاف درآمدی بزرگتر میان کارفرما و کارمندان اشاره کرد.
  5. در نظر نگرفتن احساسات انسان ها
    در مدیریت تیلوریسم شاهد سبکی ماشینی و کم انعطاف هستیم. در این سیستم مدیریتی به نیروی کار به چشم ابزاری برای تولید نگاه می‌شود و به همین دلیل عواطف و احساسات انسان ها تا حد زیادی نادیده گرفته می‌شود و این مورد را هم می‌توان نقطه ضعف دیگری در تفکرات پدر مدیریت علمی دانست!
  6. در نظر گرفتن پاداش مالی برای انگیزه بخشی
    تیلور برای انگیزه دادن به کارگران نگاهی تک بعدی داشت. وی معتقد بود پاداش مالی موثرترین روش انگیزه بخشی است و به عوامل و ملاحظات گروهی و اجتماعی توجهی نداشت.

 

[message_box bg_color=”rgb(234, 234, 234)” text_color=”light” padding=”25″] [ux_text text_color=”rgb(148, 32, 115)”]

حتما بخوانید: قیف فروش چیست [/ux_text] [/message_box] 

شعار مدیریت علمی چیست؟

در پایان و به عنوان نگاهی کلی به این مقاله باید بیان کنیم که فردریک تیلور همواره بر روش های علمی و از پیش بررسی شده اعتقاد داشت و به همین دلیل مخالفت شدیدی با آزمون و خطا داشت.

تیلور یک شعار بسیار معروف داشت که آن را به عنوان شعار مدیریت علمی نیز می‌توان در نظر گرفت و آن شعار این جمله بود: “همیشه برای انجام دادن هر کاری روش بهتری هم هست.

شعار مدیریت علمی چیست

 

پدر علم مدیریت به منظور جلوگیری از ضررهای ناشی از آزمون های متعدد در مسیر کار، اقدام به بررسی علمی روش های انجام کار و مدیریت کارکنان می‌کرد. همین موضوع را می‌توان به عنوان اصلی ترین ستون نظریه ی تیلور در نظر داشت. از جمله مشکلات این شیوه‌ی مدیریتی می‌توان به گران بودن آن، خشکی و انعطاف کم و همچنین فشار روانی و احساسی به کارمندان اشاره کرد.

در این مقاله تلاش کردیم تا توضیحاتی کامل و کاربردی درباره مدیریت علمی تیلور به شما ارائه کنیم. شما عزیزان می‌توانید با مطالعه ی روش های مختلف مدیریتی و یاد گرفتن آن‌ها، قدم‌های بزرگی در مسیر بهبود مدیریت خود بردارید و با سرعت بیشتری کسب و کار خود را رشد دهید.

در صورتی که سوالی درباره شیوه مدیریتی تیلور دارید و یا از ما می‌خواهید شیوه ی مدیریتی خاص دیگری را معرفی کنیم، در بخش نظرات همین مقاله آن را مطرح کنید تا بتوانیم همراهی بهتر و مفیدتری با شما داشته باشیم.

[message_box bg_color=”rgb(247, 226, 254)” text_color=”light” padding=”25″] [ux_text text_color=”rgb(81, 77, 80)”]

در دوره جامع مدیریت کاربردی، ۲۳ قانون و قاعده حرفه ای مدیریت در ایران ارائه می شود که به تنهایی می توانند از شما مدیری برجسته بسازند

[/ux_text]

[button text=” دوره جامع مدیریت کاربردی ” link=”https://www.newsite.dekami.com/product/mp/” target=”_blank”] [/message_box]

 

بیشتر بخوانید …

فضا و دغدغه‌های زمانهٔ تیلور

قبل از اینکه به بررسی تیلور و اصول تیلوریسم بپردازیم و مفهوم نظریه مدیریت علمی را توضیح دهیم، ضروری است که کمی دربارهٔ زمینه تاریخی و اجتماعی آن دوران، یعنی اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم صحبت کنیم.

آمریکا در آن زمان در میانهٔ انقلاب صنعتی قرار داشت. اگرچه مراحل اولیهٔ این انقلاب تا نیمه‌های قرن نوزدهم به وقوع پیوسته بود، اما اوایل قرن بیستم و اواخر قرن نوزدهم شاهد ظهور خطوط تولید اتومبیل، کارخانه‌های هواپیماسازی و بی‌شماری از کارگاه‌ها و صنایع نوین در ایالات متحده و دیگر نقاط جهان بودیم. به‌طور خاص، مباحث مربوط به تولید انبوه و مسائل مرتبط با آن، به عنوان محور اصلی تفکرات مهندسان این دوره شناخته می‌شود.

دوران تیلور را می‌توان به این شکل توصیف کرد که اگرچه فولاد، آتش و ماشین‌آلات صنعتی پیش از او ایجاد شده بودند، اما می‌توان گفت که آمریکا در زمان تیلور نمایشی از قدرت این عناصر را به نمایش گذاشت. صنعت به سرعت در مسیر توسعه قرار داشت و به نظر می‌رسید که نگرش‌های سنتی کارگران و سرپرستان تولید – که گویی هنوز در عصر پیش از صنعت به سر می‌بردند – بزرگ‌ترین مانع بر سر راه پیشرفت بودند.

تیلور در محیطی خاص به فعالیت مشغول بود. ماشین‌های قدیمی و اپراتورهای آن‌ها برای او به منبعی الهام‌بخش تبدیل شدند و آغازگر یک دگرگونی اساسی در حوزه مدیریت شدند. او در جستجوی راه‌هایی برای ارتقاء و تحول بود. به‌ویژه، تیلور بر این باور بود که کارگران قادرند عملکرد بهتری داشته باشند و کارایی بیشتری از خود نشان دهند. اما دو چالش در این مسیر وجود داشت. نخست، در بسیاری از موارد، آن‌ها نمی‌دانستند چگونه می‌توانند کار خود را بهینه‌سازی کنند. دوم، در یک توافق نانوشته، تمایل داشتند تا خروجی‌شان را در سطح معینی نگه دارند، زیرا افزایش انتظارات کارفرماها به معنای نیاز به تلاش بیشتر بود.

کارگران به‌طور واضح نکتهٔ دومی را با تیلور در میان می‌گذاشتند و حتی شرح می‌دادند که سرپرستان قبلی که به منظور افزایش کارایی بر کارگران فشار می‌آوردند، عاقبت خوشی نداشتند. این همان دوره‌ای است که در آغاز درس به آن اشاره شد: کارگران به تیلور هشدار می‌دادند که در مسیر رفت و برگشت از کارخانه به منزل، ممکن است برای او حوادث ناگواری پیش بیاید.

کارسنجی و زمانسنجی | پایه نظریه مدیریت تیلور

با توجه به فضای اجتماعی و اقتصادی زمان فردریک تیلور و مشکلات آن دوران، درک بهتری از مسئله‌ای که او با آن مواجه بود و راه‌حلی که انتخاب کرد، به دست می‌آوریم. تیلور بر این باور بود که اگر میزان کارایی کارگران را به عنوان استاندارد خروجی ایده‌آل در نظر بگیریم، در آینده، انسان‌ها به دلیل تنبلی‌های امروز به مشکلات جدی دچار خواهند شد. از این رو، نیاز بود که تعریف خروجی ایده‌آل به شیوه‌ای دیگر شکل بگیرد.

تیلور برای این پروژه به بررسی کار و زمان پرداخت. او تلاش کرد تا تحلیل کند هر فعالیت چه اجزایی دارد و هر جزء – به صورت تئوریک و در حالت ایده‌آل – چه مدت زمانی نیاز دارد. او بالای سر کارگران ایستاده و مراقب بود که حرکات اضافی انجام ندهند. هرگاه که احساس می‌کرد کارگران می‌توانند وظایف خود را به شیوه‌ای کارآمدتر انجام دهند، به آن‌ها آموزش می‌داد. تیلور تمام جزئیات را ثبت و مستند می‌کرد و به طور مداوم مشغول محاسبات بود. او حتی برای اندام‌های کارگران شماره‌گذاری کرده بود تا فرآیند گزارش‌نویسی و محاسبه آسان‌تر شود.

با این روش به داده‌هایی دست یافت که می‌توان آن را ظرفیت اسمی (Nominal Capacity) نامید: تولید یک کارگاه، ماشین‌آلات یا کارگران در شرایط ایده‌آل و بدون هدررفت منابع. او بر این باور بود که مسئولیت مدیر صرفاً اندازه‌گیری میانگین تولید کارگران نیست. بلکه بر این عقیده بود که مدیر باید به منظور افزایش بهره‌وری کارگران و نزدیک کردن عملکرد کارگاه به ظرفیت اسمی آن، اقدام کند.

ارزیابی و نقد میراث تیلور |‌ نقاط قوت و ضعف مدیریت علمی

همان‌طور که در آغاز درس اشاره کردیم، امروزه تیلوریسم بیشتر از آنکه مفهومی مثبت به خود بگیرد، بار معنایی منفی دارد. تصور عمومی و حتی نظرات بسیاری از فارغ‌التحصیلان رشته مدیریت در مورد تیلور، به سرپرستی سخت‌گیر و جدی اشاره دارد که با ابزارهایی چون کاغذ، متر و زمان‌سنج به دنبال کارگران می‌دود و از آن‌ها می‌خواهد که با سرعت بیشتری کار کنند. این نکته به وضوح در توصیف تیلوریسم مشاهده می‌شود که تیلور انسان‌ها را به‌عنوان ماشین‌های بی‌روح و بدون تفکر می‌نگریست.

اصول مدیریت علمی تیلور

تیلور چهار اصل ذیل را به عنوان اصول مدیریت علمی پیشنهاد کرد:

۱- مدیریت باید علمی باشد.

روش علمی باید جایگزین شیوه‌های تجربی و آزمون و خطا شود. با انجام تحقیقات علمی، می‌توان به بهترین شیوه‌های انجام کار دست یافت و این یافته‌ها را به صورت راهنمایی برای کارکنان ارائه کرد. این نوع مطالعه شامل تحلیل حرکات، اندازه‌گیری زمان و تعیین استانداردهای تولید و عملکرد بر اساس این داده‌ها است.

۲- فرآیند گزینش کارکنان باید بر پایه‌ای علمی بنا شود.

با بهره‌گیری از تکنیک‌ها و شیوه‌های علمی، افرادی برگزیده شوند که دارای قابلیت‌ها و مهارت‌های ضروری برای انجام مؤثر و موفق آن شغل باشند.

۳- آموزش و پرورش نیروی کار باید بر پایه اصول علمی بنا شود.

۴- تقویت ارتباطات صمیمانه و ایجاد حس همکاری میان مدیران و کارمندان.

تقسیم وظایف و مسئولیت‌ها باید به شکل عادلانه میان مدیران و کارمندان صورت گیرد، به گونه‌ای که مدیران به برنامه‌ریزی و فعالیت‌های فکری پرداخته و کارمندان وظایف فیزیکی را انجام دهند.

روش‌های اجرای اصول مدیریت تیلور

۱-برنامه‌ریزی دقیق با بهره‌گیری از تکنیک‌ها و وسایل مناسب به منظور کاهش زمان مورد نیاز برای انجام فعالیت‌ها.

۲- روش‌های سرپرستی چندگانه (بر اساس تخصص) به جای الگوی سنتی سرپرستی فردی.

۳- یکسان‌سازی تمامی تجهیزات و ابزارهای کاری و همچنین روش‌ها و حرکات کارمندان در حین انجام وظایفشان.

۴- ایجاد یک بخش سازمانی برای تدوین برنامه‌ها

۵-استفاده از قاعده استثنا در عرصه مدیریت به این معناست که کارکنانی که عملکردشان فراتر از معیارهای مشخص شده برای تولید بازده باشد، پاداش‌های مالی بیشتری دریافت می‌کنند. در مقابل، افرادی که نتوانند به حد تعیین شده دست یابند، حقوق کمتری خواهند داشت.

۶- به کارگیری راهنماها و مشخصات شغلی برای اجرایی کردن وظایف و همچنین اتخاذ اقداماتی تشویقی برای انجام صحیح آن‌ها.

۷- استفاده از سیستم‌های متنوع برای تعیین حقوق و دستمزد (پرداخت مزد بر اساس تعداد تولید یا قراردادهای پیمانکاری)

۸- به کارگیری سیستم‌های راهنما به منظور دسته‌بندی محصولات تولید شده و تجهیزات مورد استفاده در فرآیند تولید.

۹- به کارگیری یک سیستم کاری آسان و یکنواخت

۱۰-استفاده از شیوه حسابداری هزینه‌های تمام شده

مطالعه اولیه او درباره جابجایی آهن قراضه‌ها از انبار به کوره ذوب صورت گرفت. با بهره‌گیری از تکنیک تقسیم کار و تحلیل علمی، او موفق شد مقدار آهن منتقل‌شده به ازای هر کارگر را از ۱۲.۵ تن به ۴۷.۵ تن ارتقا دهد.

همکاران تیلور در مدیریت علمی

مهندس گانت یکی از همکاران تیلور به شمار می‌رفت که موضوعاتی نظیر آموزش نیروی کار، طراحی سیستم‌های انگیزشی و پرداخت‌های تشویقی را به عرصه مدیریت معرفی کرد. این موارد تأثیر بسزایی در توجه به جنبه‌های انسانی در فرآیند تولید داشتند. نمودار گانت به عنوان یکی از آثار برجسته و فراموش‌نشدنی در تاریخ مدیریت شناخته می‌شود.

فرانک گیلبرت و همسرش، لیلیان گیلبرت، به مطالعه محیط کار و روان‌شناسی پرداختند تا به بهبود تولید کمک کنند. فرانک گیلبرت پس از مشاهده تفاوت‌های چشمگیر در روش‌ها و حرکات افراد هنگام انجام یک فعالیت مشابه، تصمیم گرفت تا بهترین شیوه برای انجام آن کار را شناسایی کند. او که از پیشگامان تحلیل حرکتی به شمار می‌رود، در یکی از تحقیقات معروف خود موفق شد تعداد حرکات کارگران ساختمانی را در حین کار کاهش دهد و به این ترتیب، بهره‌وری آن‌ها را سه برابر افزایش دهد.

لیلیان همچنین به واسطه روانشناسی صنعتی تأثیر عمیقی بر جا گذاشت. یافته‌های گیلبرتها در تحقیق بر روی حرکات، همچنان در حوزه “ارزیابی کار و زمان” (کارسنجی و زمان‌سنجی) به عنوان موضوعی مورد توجه باقی مانده است.

انتقادات وارده بر مدیریت علمی تیلور

اگر تمایل دارید با انتقادات مربوط به نظریه‌های سنتی مدیریت و مدیریت علمی تیلور آشنا شوید، پیشنهاد می‌شود فیلم “عصر مدرن” ساخته چارلی چاپلین را ببینید. این نظریه‌ها و اصول تقسیم کار به حدی گسترش یافته‌اند که در واقع کارکنان به اجزای یک ماشین بزرگ تولید انبوه تبدیل شده‌اند. در نظریه‌های کلاسیک مدیریت، انسان به عنوان موجودی اقتصادی و عقلانی شناخته می‌شود و اثرات روابط اجتماعی، ساختارهای غیررسمی، انگیزه‌ها و احساسات بر روی افراد به سادگی نادیده گرفته می‌شود. همچنین، برخی افراد فلسفه مدیریت علمی تیلور را با اصول دموکراسی در تضاد می‌دانند.

انتقادات به مدیریت علمی

تیلور به همکاری گروهی نگاهی منفی داشت و بر این باور بود که وقتی کارمندان به صورت تیمی فعالیت می‌کنند، بازدهی هر فرد به اندازه ضعیف‌ترین عضو گروه کاهش می‌یابد. او بر اهمیت نظام‌مند کردن فرآیندهای شغلی و تدوین اصول حرکتی برای انجام کارها تأکید می‌کرد. از آنجا که تیلور به تمامی اجزای مؤثر در تولید یکسان می‌نگریست و کارگران را همچون سایر ابزارها در نظر می‌گرفت، انتقاداتی به رویکرد او وارد شد.

سخن پایانی

اصول مدیریت علمی تیلور که بر پایه کارسنجی، زمان‌سنجی و فردسنجی بنا شده بود، آغازگر تغییرات چشمگیری در نگرش‌ها و تکنیک‌های مدیریتی در صنایع و نهادهای دولتی در کشورهای مختلف گردید. با بهره‌گیری از این اصول و نظریه‌ها، بهینه‌سازی و منطقی‌سازی سازمان‌ها از طریق به‌کارگیری روش‌های علمی و طراحی و برنامه‌ریزی وظایف سازمانی میسر شد.

اگرچه هدف اصلی او بیشتر بر روی به‌کارگیری این روش‌ها در زمینه وظایف عملیاتی و تولیدی متمرکز بود، اما با گسترش تفکر و اصول مدیریت علمی تیلور، این تکنیک‌ها به سایر فعالیت‌های سازمانی نیز راه یافتند. علاوه بر تیلور، کارشناسان دیگری مانند فرانک گیلبرت، که پیشگام حرکت سنجی و مبتکر نمودار جریان کار FPC بود، و هنری گانت، که به اصول مدیریت علمی تیلور تکنیک‌های خاصی اضافه کرد، در راستای توسعه روش‌های علمی و سیستماتیک برای تحلیل و اندازه‌گیری کار، برنامه‌ریزی و زمان‌بندی تولید فعالیت کردند.