همه ما در زندگی خود با حوادث غیر منتظره ای برخورد میکنیم که متوجه می شویم مسیری را که اکنون در آن قرار داریم آن چیزی نیست که انتظار داشته و انتخاب کرده بودیم. مثلا به ناگاه تصمیمی میگیریم که کل آینده و آرزوهایمان را زیر سوال می برد و یا در جایی قرار میگیریم و با مشکلات و موانعی روبرو میشویم که هرگز تصورش را هم نمی کردیم. احساساتی را تجربه می کنیم که تاکنون تجربه نکرده بودیم و یا با افرادی روبرو می شویم که باورهای ما را خدشه دار کرده و حتی گاهی آنها را تغییر می دهند. شرایطی را تجربه میکنیم که حتی کسانی را که تصور بر دوستی آنها داشتیم در آن رفتارهایی خلاف تصوراتمان از خود نشان می دهند و آشنایانمان، همکارانمان و … همه و همه در شرایط جدید رفتارهای جدیدی از خود بروز می دهند که باورها و تصورات ما را به شدت بر هم می زنند.
و خوب این اتفاقات جدید گاهی شرایطی را پیش می آورند که دوره ای از زندگی ما را در تاریکی مطلق فرو می برند و ما خود را در این وادی سیاه تک و تنها و بی پناه می یابیم. اما آنچه که در این زمان ما را آزار می دهد مواجه با مشکلات، موانع، استرسها، ناسازگاریها و بحرانهای عاطفی نیست بلکه مغایرت است مغایرت بین آنچه ما انتظار داشتیم و آنچه اتفاق افتاده است و این مغایرت است که ما را سرگشته و حیران می سازد. تحمل رنج و عذاب از یک سو و این دوگانگی و عدم انطباق بین وضعیت موجود و انتظاراتمان از سوی دیگر دو صد چندان آزارمان می دهد.
برای من سال نود و یک، سال تاریکی بود سالی که دوگانگی و عدم انطباق روحم را غبضه کرده بود تصور میکردم یک دست پنهان با قدرتی خارج از کنترل و اختیار من قطعات مختلف پازل زندگیم را که سالها با دقت کنار هم چیده بودم با حرکاتی برق آسا به هم میریزد و من فقط نظاره گر بودم بدون اینکه حتی قادر به انجام هرگونه حرکتی باشم. درست مانند لحظاتی از شب، که انسان دچار بختک (فلج خواب) می شود و حالت اختناق و سنگینی بدون هیچگونه حرکت ارادی سراسر وجود انسان را فرا میگیرد من نیز بخش اعظمی از سال نود و یک را در این حالت گذراندم و به قول مختاری غزنوی
چنان بسان فرنجک¹ فرو گرفته مرا که بود مردنم آسان و دم زدن دشوار
اما به هر ترتیب من این دوران را به قیمت از دست دادن بسیاری از آرزوها، علاقمندیها و حتی باورهایم پشت سر گذراندم و این گذر یا تجربیات تلخ و شاید نقطه عطف، که نمی دانم آنرا چه بنامم، داغی بر روحم بر جای گذاشت که برای همیشه با من خواهد بود و فقط آرزومندم که بتوانم تا حد ممکن اثرات آنرا بر روی تکه ای از وجودم که سالهاست استقلال خود را از من، به دنیا اعلام کرده است به حداقل برسانم.
این را در پاسخ عزیزانی که گاهی بسیار شاکی و گاهی دوستانه از عدم بروز رسانی سایت گله داشتند و خواستار مطالب جدید به ویژه در بخش مدیریتی بودند نوشتم که بدانند عذرم موجه بوده است. و البته همین جا از همه خوانندگان عزیز بابت این تاخیر طولانی عذرخواهی می کنم و نوید می دهم که در این سال جدید با مقالاتی بسیار زیبا و تجربیاتی ارزنده در خدمتتان خواهم بود.
1)فرنجک=بختک= پدیده ای به نام فلج خواب که توجیحی کاملا پزشکی دارد.
11 دیدگاه “نقطه عطف یا تجربیات تلخ”
دوست گرامی هم یک دنیا متاسفم که سال تلخی رو پشت سر گذاشتید و هم خوشحالم که از آن سختی ها و تلخی ها به عنوان نقطه ی عطف یاد کردید و همچنان با امید و روحیه ی قوی به پیش می رین .بهترین ها رو براتون آرزو می کنم.این نوشته ی عمیق و پر احساس واقعا تاثیر گذار و تامل بر انگیز بود //سپاس
سپاسگذارم خانم دکتر از لطف شما
سلام
سال نوتون با تاخیر مبارک
امیدوارم سال خوبی داشته باشین
مطلبتون عالی بود
این ها مسائلیه که همه ما کم و بیش باهاش درگیریم ولی اینکه چه جوری باهاش کنار بیایم یا پشت سرش بذاریم مهمه
نوشتتون منو به فکر فرو برد
این که این موضوع طبیعیه
امیدوارم همیشه تو کارتون و البته تو زندگیتون موفق باشین
ممنون
سپاس سرکار خانم سپیده از لطفتون
خیلی قشنگ بود، کاش من هم می تونستم با این عدم تطابق ها تو زندگیم کنار بیام. امیدوارم زندگیتون هر روز قشنگ و قشنگ تر بشه. آمین
سپاس از لطفتون سرکار خانم لیلا
این عدم تطابق ها در زندگی همه ما حالا با شدت و ضعف های متفاوت به وجود می آیند ولی باید توجه کنیم که در مراحل ابتدایی قرارگیری در معرض این مغایرتها موقعیت بسیار دردناک و دشواری پیش روی خود میبینیم که بسیار آزار دهنده و نا امید کننده است اما با شناخت اینگونه مغایرت ها و پذیرش اینچنین موقعیت هایی در زندگی (به جای فرار از آنها و درگیری با گذشته) می توانید از دل این موقعیت ها به راهبردها و فرصتهای جدیدی دست پیدا کنید یعنی موقعیت جدید قرارگیری در آن را تبدیل به فرصت برای خود کنید. مقاصد نا مشخص و موقعیتهای پیش بینی نشده باعث رسیدن شما به تجارب جدیدی می شود که بسیار ارزشمند و مفید خواهند بود که در صورت عدم قرار گیری در چنین موقعیتی هرگز متوجه استعداد و توانایی خود در این زمینه نخواهید شد و اینگونه تجارب هستند که از ماها افرادی فرهیخته و پخته می سازند.
با سلام خدمت استاد عزیز و خوشتیپ ما
شما همیشه برای بچه های کلاس الگو بودید از نظر اخلاق ، منش که سرآمد بودین از نظر علم هم که واقعا بیست بودین همیشه ، بچه ها همیشه اقتدار و اراده قوی شما رو تو کلاسا مثال میزنن و طبیعتا چیزی جز این که اینقدر قوی مشکلات رو پشت سر بگذارید از شما انتظار نمی رفت آرزو می کنم که همیشه مثل گذشته موفق و سربلند باشید.
از طرف شاگردهای کلاس مدیریت
سپاس دوست عزیز شما و بچه ها لطف دارین در ضمن شماها خودتون همه استادین
کاش میگفتین از کلاس مدیریت کجا
ممنون
سلام.
کنار اومدن با اتفاقاتی که شما ازشون به عنوان عدم تطابق یاد کردید گاهی اونقد سخته که فقط میگی بیخیال کاریش نمیشه کرد.گاهی جنگیدن زیاد واسه رسیدن به چیزایی که میخای از پا درت میاره.اونوقته که میگی آخیش خوبه امرزم تمام شد.تمام ذهنت میره سراغ گذروندن روزایی که تصورش رو نمیکردی واست اتفاق بیفته.بعد تو این آشفته بازار زندگیت یکیو میبینی که نه تنها آرومت نمیکنه بلکه بودنش با تمام دوست داشتناش واست میشه عذاب و باید بگم جهنم زندگیو واست سردتر میکنه. بیخیال .آرزومند آرزوهات
بله خیلی سخته خیلی اما شدنی و امکان پذیر گذروندن زندگی در حالتی که در عذابی بسیار سخت تر از گذروندن زندگی در جنگ و مبارزه است پس مبارزه کن و بجنگ تا زندگیت هدفی داشته باشه روی هدفت تمرکز کن و با مدیریت اتفاقات اطرافت سعی کن زندگیتو اونجور که میخوای خودت با تلاش خودت بسازی این امکان پذیر و شدنیه موفق باشی
نوشتتون قشنگ بود و واقعا هم این عدم تطابق ها تو زندگی برامون زیاد اتفاق میفته ولی تا زمانی که آدم بخواد اونو بپذیره در حالت معلق قرار میگیره و اون موقع ها فکر اصلا درست کار نمیکنه کاش میتونستم برخی عدم تطابق ها رو تو زندگیم مدیریت کنم خیلی اذیتم می کنن
ممنون از نوشتتون