این روزها بحث حقوق های نجومی برخی از مدیران ارشد دولتی بسیار داغ است و اظهار نظرهای جنجالی بسیاری تیتر یک رسانه ها شده است. همچنین صدها مطلب و مقاله مختلف نیز در نکوهش این امر نوشته شده و صدها مقام کشوری نیزدر این زمینه اظهار نظر کرده اند. و این بحث تا آنجایی پیش رفت که به مجلس نیز کشیده شد. در این راستا جلسات مهم و فوری بسیاری تشکیل و به نکوهش این امر پرداختند. و همه به دنبال راه چاره ای برای جلوگیری از پرداخت این حقوق ها بودند. از طرفی مقامات بلند پایه کشوری نیز بارها در نکوهش این امر صحبت و دستور به رسیدگی فوری نمودند و هنوز هم هر روز خبر تازه ای از رسانه ها شنیده می شود. در صورتی که به نظر من برخی از این ارقام اعلامی واقعا برای آن سطح از مدیریت مبلغ بالایی نیست، در امر مقایسه با سطوح مدیریتی مشابه در کشورهای دیگر جهان، این مبالغ ، مبالغ بالا و نجومی به نظر نمی رسند ولی چند سوال مهم در اینجا وجود دارد:

آیا این مدیران عملکرد خوب و قابل قبولی داشته اند؟

آیا این مدیران در این سطح مدیریت تاثیرات قوی بر سازمان متبوع خود داشته اند؟

آیا توانسته اند در عملکرد و تصمیمات خود منافع ملی را حفظ و گسترش دهند؟

بیایید از زاویه دیگری به موضوع نگاه کنیم، می دانیم که هر چقدر سطح کاری و پست سازمانی در سازمانها بالاتر می رود مسئولیت فرد نیز بالاتر رفته و به همان میزان تصمیمات او کلان تر و تاثیرگذارتر می شوند. بدین معنی که تصمیمات اشتباه یک کارمند و یک تکنیسین باعث آسیب به بخش بسیار کوچکی در سازمان می شود و ممکن است هزینه های بسیار پایینی هم بر دوش سازمان بگذارد که قابل اغماض بوده و تاثیر آنچنانی برعملکرد کلی سازمان نخواهد داشت. ولی تصمیم اشتباه مدیر او خسارت های بیشتری به سازمان وارد ساخته و تاثیرات گسترده تری دارد و به همین ترتیب که سطح سازمانی بالاتر می رود میزان هزینه تصمیمات اشتباه بیشتر و بیشتر می شود و البته منافع تصمیمات درست و عملکرد درست سطوح بالاتر هم خیلی بیشتر ، چشمگیرتر و گسترده تر خواهد بود.

حالا تصور کنید هزینه تصمیمات اشتباه یک مدیر ارشد دولتی که یک سازمان بزرگ کشوری زیر مجموعه اوست چقدر است؟ و اینکه عملکردهای غلط آنان چه هزینه های گزافی بر دوش کشور و مردم می گذارد؟ قطعا این هزینه ها هزاران برابر ارقام حقوق های نجومی اعلام شده است که تمامی این هزینه ها نیز از اموال همین مردم و کشور بر باد می رود و جایی هم دیده نمی شود. به طور حتم منافع عملکرد ها و تصمیمات صحیح و هوشمندانه این مدیران نیز هزاران برابر این حقوق هاست. لذا باید گفت مشکل اصلی این نیست که چرا این مدیران، مبالغ بالایی را دریافت کرده اند بلکه مشکل اصلی عدم بررسی عملکرد این مدیران است که ممکن است برخی از آنها هزینه های گزافی بردوش کشور بگذارد.

حال در این فضایی که انتصاب برخی مدیران،‌ سیاسی است و آنها برای دوران گذار انتخاب می‌شوند و شایسته سالاری رعایت نمی شود، چقدر زیبنده بود که به جای این همه جار وجنجال در مورد این حقوق ها و بهره برداری های سیاسی وتامین خوراک رسانه ای، همین حساسیت ها را در بررسی عملکرد این مدیران میگذاشتند و مقامات بلند پایه کشوری دستور بر کنترل عملکرد این مدیران و نظارت بر مدیریت های کلان کشور می دادند و با تشکیل نهادهای نظارتی، عملکرد مدیران کلان به چالش کشیده می شد. چرا که همانطور که گفته شد تصمیمات و عملکرد این سطح از مدیریت تاثیرات گسترده ای بر کشور دارد و باید به طور دقیق و مداوم تحت بررسی و نظارت دقیق قرار بگیرند تا مدیرانی که عملکرد درستی دارند و تصمیمات واقدامات آنها منافع بالایی برای مملکت ایجاد می کند مقادیر بیشتری نسبت به این ارقام دریافت کنند و برعکس مدیران ناتوان ونالایق به سرعت از گردونه حذف شوند. تاثیرات کلان مدیران ناکارآمد بر سرمایه های کشور بر کسی پوشیده نیست مثلا کاهش رشد اقتصادی کشور از ۳۷/۶ درصد در ابتدای سال ۸۴ به منفی ۹/۵ درصد در سال ۹۲٫٫٫