خود ارزیابی مهارتهای مدیریتی

یک مدیر خوب باید از نظر فنی به اندازه کارمندانش اطلاعات داشته باشد

هدف هر شغلی مشخص است و نیازی نیست من انتظاراتم را به کارمند توضیح دهم یک کارمند کاربلد باید متوجه باشد برای چه کاری استخدام شده است و من چه انتظاری دارم

یک مدیر خوب با گذراندن دو ساعت در اتاق خود بهتر می تواند به نتیجه برسد تا دو ساعت صحبت با کارمندان

یک مدیر خوب باید تمام وقتش را در بین کارمندان و در صحنه کار بگذراند

یک مدیر خوب مسائل کارمندان را حل نمی کند ، کارمندان باید خودشان برای مسائل راه حل بیایند

وقتی نیستم کارمندانم به خوبی کار نمی کنند اما وقتی هستم همه چیز خوب پیش می رود

در استخدام کارمند تمرکزم روی مهارت در انجام کار است نگرش و مهارت کار با دیگران برایم در اولویت نیست

در جلسه مصاحبه استخدامی، فردی که به من حس خوبی بدهد را استخدام می کنم

اغلب اوقات از استخدام برخی افراد پشیمان می شوم به نظر من برخی ها بزرگنمایی می کنند در جلسه مصاحبه و ما را به اشتباه می اندازند

اینکه چرا کارمندان باید کاری را انجام دهند خیلی مهم نیست مهم این است که دستورالعمل کار به خوبی توضیح داده شود

به نظر من گاهی باید در جمع با کارمندان برخورد و تنبیه کرد تا بقیه کارمندان دیگر این اشتباهات را تکرار نکنند

برای جلوگیری از ایجاد توقع در کارمندان آنها را نباید زیاد تشویق کرد و در صورت تشویق کارمندی بهتر است به صورت خصوصی تشویق انجام شود

در صحبت با کارمندان زیر مجموعه چیزهای بیشتری می توان یاد گرفت نسبت به صحبت با مدیران کسب و کارهای دیگر

یک مدیر خوب حواسش به تمام جزییات کار هست و قدم به قدم کارها را کنترل می کند

من این جمله را دوست دارم ” وظایف را جدی واگذار کنید اما برای انجام آسان بگیرید”

به نظر من نباید خیلی وارد جزییات شد یک مدیر خوب باید روی نتایج متمرکز باشد

برای بدست آوردن فرصت، دوست دارم از طریق رقیبانم به دیدار مدیران کسب و کارهای دیگر بروم

وقت یک مدیر بهتر است در شرکت صرف شود تا در یک انجمن خدمات اجتماعی

من این ضرب المثل را دوست دارم ” اگر می خواهی کاری درست انجام شود خودت انجامش بده”

وقتی کاری را به دیگران واگذار می کنم دیگر خودم برای کنترل و اطمینان از انجام درست کار وارد کار نمی شوم

به نظر من راندمان مهمترین موضوع در مدیریت است و بهتر است مدیر روی راندمان متمرکز شود

به تجربه من ، وقتی کاری را واگذار می کنم به نتایج بهتر و تصمیمات بهتری می رسم

از آنجایی که یک مدیر گاهی برای اشتباهات کارمندانش مقصر شناخت می شود، شایسته است که در موفقیت ها هم اعتبار بیشتری کسب کند

حفظ سیاست های شرکت مهمتر از نوازش مشتری است

در بازدید های خصوصی بهتر است که روی راندمان کار تمرکز شود به جای شنیدن شکایت و پییشنهاد کارمندان

من وقتی با کارمندی کار دارم خودم مستقیم به آن فرد مراجعه میکنم و وقت سرپرست فرد را نمی گیرم

رضایت شغلی با سطح دستمزدها ارتباطی ندارد و با میزان قدردانی شرکت مرتبط است

وقتی به مرحله اخراج یک کارمند می رسم سریعا اخراج می کنم به جای اینکه بامید تغییر در کارمند چند هفته صبر کنم

زمان اخراج یک کارمند بهتر است تاکید کنم که اخراج اول از همه به نفع خود کارمند است تا سازمان

وظیفه اصلی یک مدیر در رابطه با کارمندانش بیشتر دادن دستورالعملهای کاری است تا پرسش از کارمندان 

احتمالا بیشتر وقت یک مدیر صرف رفع مشکلات ناشی از ضعف عملکرد کارکنان می شود

مهارت ارتباط با مشتریان کارمندان، خیلی مهمتر از مهارت ارتباط با مشتریان در مدیر است

من وقت زیادی برای مطالعه و آموزش فنی و تخصصی کارم می گذارم تا بتوانم مشکلات فنی کارمندان زیر مجموعه ام را بهتر حل کنم

من برنامه های توسعه کسب و کار را خودم به دقت طراحی و سپس به طور شفاف به اطلاع کارمندان می رسانم

هر چه پست سازمانی بالاتر می رود به همان میزان هم باید احترام آن بالاتر برود

به خاطر حجم بالای کار، یک مدیر کسب و کار معمولا نمی تواند وقت زیادی با خانواده بگذراند و باید سخت کار کند

من در سمینارها و کنفرانسها شرکت می کنم و زمان ارتباط با مدیران دیگر کسب و کارها احساس راحتی نمی کنم و کمتر ارتباط برقرار می کنم

در بررسی عملکرد یک کارمند 20 درصد در مورد عملکرد گذشته صحبت می کنم و 80 درصد زمان را در مورد بهبود های آتی صحبت می کنم

وقتی کارمندی اشتباه می کند خیلی عصبانی می شوم و گاهی ناخوداگاه داد و فریاد می کنم

من اگر انتقادی بزرگ از رفتار تجاری مدیر ارشدم داشته باشم حداقل یک ماه صبر می کنم 

من بیشتر تمایل دارم پتانسیل اعضای تیمم را آزاد کنم تا توان رقابت پذیری آنها را

من اگر یک هفته نباشم کارها به خوبی پیش نخواهند رفت

ایده های زیادی دارم اما فرصت کافی برای پیاده سازی همه ی آنها را ندارم

من تا دیر وقت کار می کنم وقتی هم نباشم کارمندان برای انجام کارها پیوسته با من تماس می گیرند

من فکر می کنم پیگیری کردن باید همیشه وجود داشته باشد بدون پیگیری کارها پیش نمی روند

کاری را که من میخواهم، کارمندان دقیق انجام نمی دهند 

من همیشه کار را به یک یا دو نفر واگذار می کنم چون آنها کار را خیلی خوب انجام می دهند

گاهی از برخی مشکلات بی اطلاع هستم و غافلگیر می شوم

این طبیعی است که کارمندان همیشه نسبت به نمره ارزیابی خود معترض هستند و اصولا متقاعد کردن آنها در این زمینه سخت است

باید اجازه داد کارمند جدید، مسیر درست کار را خودش پیدا کند لذا من خیلی وقت در ابتدای کار برای آنها نمی گذارم