آیا سیستم های مدیریتی نظیر ایزو ( ISO) ، ۵S، TQM و …. در ایران به نتیجه مطلوب خود می رسند؟

همانطور که قبلا گفتیم روشها و سیستمهای مدیریتی، کنترلی و بهبود ،بسیار زیادی در دنیا تولید شده و مورد استفاده قرار می گیرند و  نتایج خوبی نیز به دنبال داشته اند. اساسا به دلیل اثبات مفید بودن و نتیجه گرا بودنشان در دنیا فراگیر شده اند و البته می دانیم که این روشها نیز در ایران مورد استفاده قرار گرفته و می گیرند اما آیا در ایران نیز همان نتایج جهانی را به دنبال داشته است؟

جواب کاملا شفاف و خیر است. همه به خوبی می دانیم که این نتایج را نداشته و بیشتر به صورت نمایشی در ایران مورد استفاده قرار می گیرند. ممکن است مشاوران عزیز اجرای این سیستم ها این موضوع را قبول نداشته باشند و نمونه های پیاده سازی این سیستم ها را مثال بیاورند. اما باید گفت وقتی به قلب شرکتهایی که این سیستمها را پیاده سازی نموده اند نفوذ کنید و مدتی را در آن سپری کنید به خوبی به این نتیجه خواهی رسید که اغلب این سیستم ها یا نمایشی هستند و یا رسالت کامل خود را به انجام نمی رسانند. به عنوان مثال مورد انواع ایزو را بررسی می کنیم همانطور که می دانیم شرکتهای ایرانی سالهاست که در تب گرفتن مدرک ایزو هستند حال یا به دلیل قید آن روی محصول خود و یا به خاطر منافع آن که مورد آخری کمی بعید به نظر می رسد وبیشتر برای مورد اول اقدام  می کنند.

 دلیل علاقه شرکتهای ایران به دریافت این گواهینامه به دلیل ذهنیت بد مصرف کننده ایرانی در مورد این گواهینامه است. تصور مصرف کننده ایرانی بر این است که “هر شرکتی دارای این گواهینامه باشد محصولاتش با کیفیت تر است”. لذا تولید کننده ایرانی از این ضعف استفاده نموده و با گرفتن این گواهینامه مثلا مهر تایید بر محصول خود می زند و البته تاثیر به سزایی را نیز در فروش دارد. اما همانطور که می دانیم ایزو کیفیت خوب هیچ محصولی را تایید نمی کند بلکه فقط سطح کیفیت فعلی (هرچه می خواهد باشد خوب یا بد در هر درجه ای از کیفیت) را تضمین می کند و همچنین به دلیل فلسفه بهبود مستمر، ایزو می تواند باعث بهبود کیفیت محصول یا خدمات شود. به هرکدام از این دلایل که هست این شرکتها اقدام برای دریافت گواهینامه نموده و تمام تلاش خود را برای دریافت می کنند والبته موفق هم می شوند تمامی یا بخشی از الزامات را انجام و به گواهینامه دست می یابند. حال سوال این است اولا آیا واقعا این شرکت شرایط لازم را برای دریافت گواهینامه داشته است؟ و ثانیا آیا به تمام آن دستورالعمل ها پایبند بوده و در کارهای روزمره خود انرا اجرا می کند؟

در اینجا نیز جواب من برای هردو آنها خیر است. بیشتر سازمانها و شرکتها مدارک و دستورالعمل ها را فقط با هدف دریافت گواهینامه تهیه می نمایند و بعد از دریافت یا کنار گذاشته می شوند و یا به صورت بسیار ضعیف اجرا و با هدف سندسازی و عدد سازی مستندات آماده می شوند. و به محض نزدیکی به زمان ممیزی ( زمان ممیزی معمولا حدود یک ماه قبل مشخص است) مستند سازی و عددسازی شروع و تمام سعی خود را برای تهیه مستندات مورد نیاز ممیزی به کار می برند و خیلی خوب هم موفق می شوند. البته باید گفت ضعف از ممیزان هم هست چرا که آنطور که شایسته است تلاش خود را در بررسی و ریزبینی مسایل نکرده و پیگیری لازم را نمی کنند و البته خیلی وقتها هم خیلی دوستانه همه چیز حل می شود.

این موضوع برای بقیه روشها و سیستمهای مدیریتی در ایران تکرار و تکرار می شود. جالب است که بسیاری از سازمانها هم جوایزی ملی برای پیاده سازی برخی روشها دریافت می کنند و چه افتخار زیبنده ای. بله این است سرنوشت سیستمهای قوی مدیریتی دنیا در ایران.

 صد البته من منتظر مخالفت ها از طرف برخی مشاوران عزیز هستم. اما واقعیت امر این است و گریزی نیست.

اما چرا این روشها و سیستم ها موفق نمی شوند؟ آیا ما درک درستی از این سیستم ها نداریم؟ و یا مشاوران پیاده سازی توانا نیستند؟ مشکل چیست؟ و یا اینکه همه چیز عالی و گل و بلبل است و من خواب نما شده ام شاید؟

هم اکنون من در حال تحقیق بر روی این موضوع هستم و به زودی نتایج این تحقیق را منتشر خواهم کرد. تا زمان تکمیل این تحقیق و ارائه نتایج آن از این پس تمرکز بر روی رفتارهای شایسته ای که یک مدیر برای دستیابی به موفقیت باید در سازمانهای ایرانی داشته باشد می نمایم . امید که مفید واقع شود.